هو
از این هفته سعی می کنم سخنرانی ها را برای دانلود بگذارم. راستی شعر مغربی را هم گذاشتم.
ما را هم دعا کنید.
راستی حسین را یادتون نره.
عجیبترین مرگهای دنیا:
تامس می، مورخ انگلیسی(1650-1595) بر اثر بلعیدن غذای زیاد، خفه شد.
جرج دوک، کلارنس انگلیسی(1478-1449) به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره خفه شد.
ژرارد ونرال، نویسندهی فرانسوی(1855-1808) با بند پیشبند خود را از تیر چراغ برق حلق آویز کرد.
فالک فینتز، بارون انگلیسی(1274-1230) در بازگشت از جنگل، اسبش در باتلاق گیر افتاد و فالک که زره پوشیده بود، درون زره خفه شد.
مارکوس لینوس کراسوس، سیاستمدار رومی در جنگ با ایران اسیر شد و سربازان ایرانی با ریختن طلای مذاب در حلقش او را از پای درآوردند.
پیام ظهور
سخنرانی استاد سید داوود موسوی
اولین مراسم ویژه
موضوع سخنرانی :علائم ظهور
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدا سوالاتی مطرح می شود تا کمی تفکر کنیم وببینیم امام زمان کیست؟اصلا از امام زمان چه می دانیم ؟ایشان چرا غیبت کردند؟چه رابطه ای است بین ایشان و قیامت و وقوع قیامت؟
باید در پاسخ گفت:دو آیه در قرآن اشاره به ظهور امام زمان دارد:
1- یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکفرین یجهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل االله یوتیه من یشاء و الله وسع علیم.( سوره مائده آیه54 )
2- فهل ینظرون الا الساعه ان تاتیهم بغته فقد جاء اشراطها فانی لهم اذا جاءتهم ذکرئهم.(سوره محمد آیه18)
که این آیه دوم شرط غیبت را بیان می کند.
بیایید یک لحظه قبل از امام زمان را در نظر بگیرید ببینید امام زمان الان که غایب هستند دلیلش چیست؟سه امامی که قبل از ایشان بودند چرا سن آنها اینقدر کم بوه است.
حال بحث دیگری هم که مورد بررسی باید قرار گیرد شناخت و معرفت است.اللهم اعرفنی فانک الم تعرف نفسک لم اعرف رسولک.این دعا یک فراق عجیب و غریب دارد.و این دعا این را می گوید:خدا خودت را به من بشناسان اگر تو خودت را به من نشناسانی من پیغبرت را نمی توانم بشناسم و اگر خدایا تو پیغمبرت را به من معرفی نکنی من حجتت را نمی توانم بشناسم.همچنین حدیثی است که پیغمبر اکرم (صل الله علیه و اله وسلم) می فرمایند:از اول آدم تا آدم آخر هیچ بشری نیست مگر اینکه امام دارند و نیاز به امام دارند حال مام امام داریم ولی هیچ او را نمی شناسیم .
امام زمان دارای دو غیبت دارند صغری و کبری .در روایت داریم:اگر غیبت ضغری نبود مردم به شک می افتادند و اصلا پرپر می شدند و می گفتند کشتند اماممان را.به این دلیل اول غیبت صغری رخ داد با چها ر نائب و بعد از چهارمین دیگر امام زمان گفتند من نمی توانم در میان مردم باشم و به اذن خداوند وارد در غیبت کبری شدند.
در هنگام ظهورشان روایتی آمده که بیا ن می دارد :چرا شیعیان ما شک می کنند که آقا می آید یا نه!ویا امامی هست یانیست؟!که این از علائم ظهور است.
امام زمان وقتی ظهور می کنند سربازانی دارند بی باک ،شجاع،نترس و دستور را بدون چون و چرا اجرا می کنند.و آن لحظه دیگر شوخی بردار نیست.همچنین حدیثی است که می گوید:اگر چهل روز بعد از نماز صبح دعا ی عهد را بخوانید اگر بعد از آن هم حتی مردید در هنگام ظهور از سربازان آقا می شوید.و همچنین زنان هم غفلت نکنند و بدانند که آنها هم می توانند جز یاران حضرت مهدی (ارواحنا فداه) شوند جز آن 313 نفر یار باوفاو صدیق.
و در آخر از خداوند ظهور حقیقی آقا را خواستاریم:
اللهم عجل لولیک الفرج
سخنرانی:استاد سید داوود موسوی(ویژه 89)
تاریخ 2/12/83
بحث در رابطه با زمان است و حرکت زمانی انسانهایی با مان حرکت می کنند . چگونه می توان بر زمان غلبه پیدا کنند انسانهایی که نمی توانند با زمان همانند شوند هیچ گاه از زمان خارج نمی شوند. چون اگر کسی با کالبدهای مثالی شد،کالبدهای مثالی بین فرازمان و فضازمان می مانند و بالا نمی روند .مثلا مثل مرتاض های هندی که این طرف و آن طرف کارهایی انجام می دهند اینها چون اعمال مثبتی انجام نمی دهند عمل منفی هم انجام نمی دهند فقط معطل کردند پیکر و نفس الهی که در فضازمان باید کارهایی انجام دهد. به این نفس هر چه گفتی و یاد دادی همان می کند اگر گفتی خراب کاری کن هیچ کس دیگر نمی تواند جلویش رابگیرد . اگر گفتی کار مثبت انجام بده دیگر نور علی نور می شود . این نفس می تواند از این جا برود پیش خدا و یا می تواند هیتلر شود.این نفس یک موجودی فرازمانی است بعد از پیکر انسانی دومین مرتبه را در مراتب وجودی انسان دارد که خود نفس هم یک مراتبی دارد که به عقل رسید خود عقل هم مرتبه بالاتر از نفس است که نهایتش به جایی می رسد که قدرت نفس تمام می شود در بهشت دیگر نفس نیست که دیگر کاری بکند بلکه کالبد های روحانی است که به ان نفس نمی گویند پس میرودکه مقامات لایقفی را به دست آورد.
مناجات نامه
امام سجاد علیه السلام هنگام ذکر توبه و درخواست توبه به رگاه الاه عالم با این دعا با خدا راز و نیاز می کردند:
موحد چه زر ریزی اندر ریزی بر درش چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس
(سعدی)
پروردگارا درود فرست بر محمد وآل پاکش و مرا با مغفرت و عفو خود ملاقات کن چنان چه من با اقرار و اعتراف ترا ملاقات می کنم و مقامم را رفیع تر گردان از آنکه گناهان مرا به خاک هلاک افکند.
ای خدای من مرا،گناهان در پیشگاه حضورت سخت با ذلت و خوای بپا داشته . پس اگر من سکوت کنم کسی از طرف من سخنی نخواهد گفت و اگر خود شفاعت خویش کنم به شفات اهلیت ندارم، که هیچ بنده عاصی پرگناه ستمکار قابل آنکه نزد سلطان شفیع شود نخواهد بود.
ای خدا پس تو هم بر تنهایی و بی کسی من درپیشگاه حضرتت ترحم کن واز ترس و وحشت قلبم و بیم و اضطراب ارکان وجودم از هیبت قهر و جلالت به من ترحم کن . قسمتی از مناجات صحیفه سجادیه
الهی !پرندگان همه یک طرف و مرغ عشق یک طرف ، گیاهان همه یک جهت و گیاه عشق یک جهت ، همه درسها یک جانب ودرس عشق یک جانب ، همه یک سو و عشق یک سوی.
خدمت به خلق
یک روز حضرت موسی بن عمران علیه السلام دعا کرد ،خدایا بر فرض محال اگر تو انسان بودی چه عبادتی را انجام می دادی؟البته واضح است که مقصود موسی علیه السلام این بود که کشف کند کدامین عبادت بیشتر مطلوب خداست . خداوند متعال وحی فرمود :ای موسی علیه السلام بر فرض محال اگر مخلوق بودم خدمت به خلق می کردم ،اما برای خدا . موسی علیه السلام فهمید که بهترین عبادتها خدمت به خلق خداست .
در «کافی» در جلد دوم ،در باب سعی در رفع حاجت مومن نقل کرده است :«روزی صفوان در محضر امام صادق علیه السلامنشسته بود که ناگهان مردی که برایش گرفتاری پیش آمده بود به خدمت حضرت رسید و گرفتاریش را شرح داد . امام صادق علیه السلام به صفوان دستور فرمودند که فورا حرکت کن و برادر ایمانی خویش را در کارش یاری کن .
صفوان رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل مشکل او به پیش حضرت بازگشت . امام در مورد کار او سوال نمودند . صفوان گفت:خدا اصلاح کرد . خطاب بدان که همین کار به ظاهر کوچک و حاجتی که برآوردی و وقت کمی از تو گرفت از هفت شوط طواف دور کعبه محبوب تر و برتر است .
سپس امام صادق علیه السلاماین چنین فرموده خویش ادامه دادند :مردی گرفتاری داشت . حضور امام حسن علیه السلام رفت و از ایشان استمداد نمود . امام حسن علیه السلام بی درنگ کفشها را پوشیده و راه افتادند . در بین راه به حضرت امام حسین علیه السلام رسیدند در حالی که ایشان مشغول نماز بوند . امام حسن علیه السلام به آن فرمود : تو چگونه از حسین علیه السلام غفلت نمودی و پیش ایشان او نرفتی؟ گفت:من اول می خواستم پیش ایشان بروم و از ایشان در کارم کمک بطلبم، ولی چون کفتند ایشان اعتکاف کرده اند و نمی توانند از مسجد خارج شوند .خدمتشان نرفتم. امام حسن علیه السلام فرمودند که اگر توفیق بر آوردن حاجت تو برایش دست داده بود از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود.»
استاد از زبان خود ایشان | ||
|
وصیت نامه امام حسین (ع)
امام حسین علیه السلام هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنفیه تحویل داد.
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما أوصی به الحسین بن علی إلی أخیه محمد بن الحنفیة إن الحسین یشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أن محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و أن الجنة حق و النار حق و الساعة آتیة لاریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور و أنی لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امة جدی(صلی الله علیه و آله ) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن أبی طالب فمن قبلنی یقبول الحق فالله أولی بالحق و من رد علی هذا أصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم و هو خیرالحاکمین، و هذه وصیتی إلیک یا أخی! و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه أنیب.
امام حسین علیه السلام هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنفیه تحویل داد:
\" بسم الله الرحمن الرحیم...؛ این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنفیه. حسین گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و آئین حق( اسلام) را از سوی خدا( برای جهانیان) آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان ها را در چنین روزی زنده خواهد نمود.\"
امام در وصیت نامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:
\" من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم، علی بن ابی طالب(ع) است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد( و از من پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند( و از من پیروی نکند) من با صبر و استقامت( راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی امیه حکم کند که او بهترین حاکم است. و برادر! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست، بر او توکل می کنم و برگشتم به سوی اوست.\"
دورنمائى از مسائل نفس و روح در قرآن
در قرآن متـجـاوز از سیصد آیه است که کلمه نفس و روح در آنها ذکر شده است و از همه آیات تـنها یک معنا و آن نفس ناطقه و روح انسانى استفاده نمى شود, بلکه در معانى متعددى بـکار رفته, گاهى بـه معناى ناطقه(چنانکه در آیه 93 سوره انعام و... و بـه معناى تإکیدى چنانکه در آیه 12 سوره انعام و سوره آل عمران آیه 28 و ... ). گاهى بـه معناى شخص انسانى مرکب از جسم و روح(چنانکه در آیه 189 سوره اعراف و آیه 32 سـوره مائده)و غیر اینها از معانى که سابقا به برخى از آنها اشاره شد.
نکته قابل ذکر
حال نکته قابل ذکر در اینجا این است که در همه این آیات, همه جوانب و مسائل مربوط بـه نفس مورد گفتگو واقع شده است که اجمالا بـه بـرخى از آنها در اینجـا اشاره مى کنیم و سپـس در این سلسله مقالات به بحث و بررسى آنها خواهیم پرداخت:
یک مسإله این است که آیا اصولا موجودى مجـرد از ماده و آثـار آن بـه نام نفس و روح موجـود است یا معدوم؟ واقعیت دارد یا نه؟
ممکن است بـرخى بـگویند موجـود نیست چـنانکه ما بـا مادیون و منکران ماورإ طبیعت در این مورد اختلاف داریم.
از مجموع آیات مربـوط بـه نفس استفاده مى شود که نظر اسلام این است که نفس مجرد از ماده موجود است.
چنانکه خواهیم دید مثل آیه:
(...ثـم سـواه و نفخ فیه من روحـه...)(سـوره سـجـده: آیه 9).
یعنى: ((سپس آن نطفه بیجان را نیکو بـیاراست و از روح خود در آن دمید)) . و غیر این آیه از آیات که بحث آنها در آینده انشإالله خواهد آمد.
مسإله دوم: این که اگر موجـود اسـت, این وجـود را کى بـه او داده است؟ آیا ممکن است خود بـخود موجود بـاشد؟ آیا این, امکان دارد یا نه؟ آیا اتفاق مى تواند چیزى را موجود کند؟ آیات متعددى دال بـر این که شى خـودبـخـود موجـود نمى شود و عقل نیز موید آن مى بـاشد پـس ناچار موجدى دارد و آن موجد کیست؟ خدا است, طبـیعت است و ...؟ پس منشإ پیدایش نفس و روح کیست و چیست؟
مسإله سوم این که; حـال که نفس و روح موجـود است, حـقیقت آن چیست؟ آیا از جنس موجودات محسوس است؟ از قبیل جوهر است یا عرض؟
مادى یا غیر مادى و.. .؟ آیا اصولا مى توان او را شناخت و به کنه و حقیقت آن پى برد و شناخت آن بـراى عقل و فکر انسانى ممکن است یا نه؟ اگر ممکن است, تا چه حدى؟ و اگر ممکن نیست, چرا و به چه علت؟
اصولا میزان علم بشر به ماورإ طبیعت چه مقدار است؟ مى توان تا اعماق ماورإ طبیعت نفوذ کرد؟
مسإله چهارم: این که سرنوشت و آینده این موجـود چـگونه است؟
آیا بـعـد از این بـرهه از زمان که موجـود بـوده و دنیا نامیده مى شود, دیگر بـقائى ندارد یا بـقإ دارد؟ و اگر بـقائى دارد چه سرنوشتـى دارد؟ اینجا است که مسإله عالم مثال و تـجسم اعمال و غیر آن مطرح مى گردد آیا متنعم است یا متـخلد در جهنم و آتـش؟ و اصولا زندگى در عالم مثـال چـگونه است؟ و انسانها در عالم مثـال چـگونه زندگى مى کنند؟,
مسـإله موت و حـیات نفس از دیدگاه قرآن چـگـونه اسـت؟ موت بـه معـناى فـنا اسـت یا خـلع و لبـس و ...؟
مسإله پنجم: این که علم نفس به خود و به خدا و سایر موجودات از نفوس و عقول و...چگونه؟ و به چه مقدار؟ و در چه مواردى است؟
علم نفس بـه اعمال گذشته و آنچه پـیش مىآید و تکلیف نفس و مکلف بودن و رابطه آن با علم نفس و آزمایش انسان بـا شر و خیر و غیر اینها از مسائل وسیع و فراوان که در قرآن بـحث هائى از آنها بـه میان آمده است.
ادامه مطلب...
نظریه امام صادق(ع) در باره پیدایش جهان
… جهان از یک جرثومه بوجود آمد و آن چرثومه دارای دو قطب متضاد، که سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده بوجود آمد وماده تنوع پیدا کرد و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها می باشد .این تئوری ،با تئوری اتمی امروزی راجع بوجود آمدن جهان هیچ تفاوتی ندارد ،دوقطب متضاد ،دوشارژ مثبت و منفی اتم است .وآن دو شارژ سبب تکوین اتم گردید واتم ماده را بوجود آورد و تفاوتی که بین مواد دیده می شود ناشی از کمی یا زیادی چیزهایی است که درون اتم عناصر موجود می باشد.
امروز علمای فیزیک این نظریه را می پذیرند و هنوز نتوانسته اند نظریه ای جالب توجه تر از نظریه این مرد بزرگ راجع به پیدایش دنیا بگویند.
در این نظریه برجسته ترین قسمت موضوع ،دوقطب متضاد است . قبل از امام صادق (ع)فیلسوفان یونان و دانشمندان اسکندریه ،پی برده بودند که در، هستی اضداد وجود دارد و هر چیزی را باید از ضّد آن شناخت . اما در تئوری امام (ع) ،تئوری مربوط به اضداد صریح بیان شده و قید وشرطی ذکر نشده است . این صراحت در نظریه ثابت می کند که امام (ع)میدانستند اشتباه نمی کند و نمی خواستندراه بازگشت را همچون فیلسوفان یونان ، یا دانشمندان اسکندریه باز بگذارد.