• وبلاگ : جلسه اباصالح المهدي شهرضا
  • يادداشت : جبر و اختيار 17/03/1386
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي 
    چقدساده ايد بيچاره ها....انقد خيال پردازنباشيد.همش دروغه........
    +


    جانم به فداي مولايم داوود جانم به فداي جلسه اباصالح

    I LOVE

    مردي بود كور كه خيلي زود از خواب بيدار شد تا نماز صبح را با جماعت در مسجد بخواند وي لباس خود را پوشيد و وضو گرفت سپس راهي مسجد شد در نيمه راه پاي او ليز خورد و بر روي زمين افتاد و لباسش كثيف شد دوباره به خانه برگشت و لباسش را پوشيد و وضو گرفت و برگشت تا اينكه در مسجد نماز بخواند و براي بار دوم در همان مكان اول پايش ليز خورد و افتاد و باز هم لباسش كثيف شد دوباره به خانه برگشت و لباسش را عوض كرد و وضو گرفت و راهي مسجد شد در وسط راه با مردي كه چراغ در دستش بود روبرو شد از آن مرد پرسيد كه تو كي هستي مرد جواب داد كه من تو را ديدم كه دوبار در وسط را افتادي و با خودم گفتم كه راه تو را نوراني كنم تا بتواني به مسجد بروي و آن مرد با آن مرد كور به مسجد رسيدند و مرد كور به آن مرد گفت كه بيا داخل نماز بخوانيم اما آن مرد خودداري كرد دوباره به او گفت كه بيا نماز بخوانيم اين بار مرد به شدت خودداري كرد بعد از آن مرد كور از او پرسيد چرا دوست نداري نماز بخواني مرد در جواب گفت كه من شيطانم در بار اول من تو را بر زمين انداختم تا نتواني به مسجد بروي اما وقتي كه تو به خانه برگشتي خداوند تمام گناهانت را بخشيد و براي بار دوم كه تو را انداختم و تو هم دوباره به خانه برگشتي و راهي مسجد شدي خداوند تمام گناهان اهل بيت تو را بخشيد و براي بار سوم ترسيدم تو را بيندازم مبادا دوباره برگردي و خداوند بوسيله اين كارت تمام گناهان اهل روستا را ببخشد
    + خاله 

    هو

    جلسه اباصالح المهدي دقيقا بر طبق شريعت نبوي عمل مي کند و از حرف متعصبين جاهل هم هراسي به دل راه نمي دهد

    بچه ها محکم تر از هميشه حرکت کنيد .

    حق يارتان باد

    سلام من نجمه تا الان به سايت نيامده بودم الان هم كه امدم با سايت شما روبه رو شدم اگه ممكنه بيشتر برام توضيح بدين و من عضو گروه تون بكنيد.با تشكر التماس دعا

    سلام

    اگه خوتساي لينك منو بذار و به من اطلاع بده تا لينكتو بذارم

    يا حق شهرضايي