بي گناهي كم گناهي نيست در ديوان عشق
يوسف از دامان پاك خود به زندان مي رود
همي امروز و فردا مي كني تو
همي خون بر دل ما مي كني تو
به قربان تو كز امروز و فردا
همي با ما مدارا مي كني تو
عجب عاشق كشي اي شاهد كل
به كار خويش غوغا مي كني تو
اگر خواهي كشي حكم تو حكم است
ز حكم خود چه پروا مي كني تو
مولانا حسن الهي